English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7785 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
managerial U مدیر اداره کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
registrar U کارمند اداره ثبت مدیر دروس
registrars U کارمند اداره ثبت مدیر دروس
letters of administration U حکم انتصاب امین ترکه سندی است که به موجب ان سمت مدیر یامدیره ترکه بلاوارث احراز میشود و به وی اختیار قیام به امور راجع به اداره ترکه را میدهد
director U اداره کننده
gerent U اداره کننده
administrant U اداره کننده
directors U اداره کننده
runners U اداره کننده شغلی
runner U اداره کننده شغلی
homemaker U اداره کننده خانه
issuing authority [body] U مرجع [اداره] صادر کننده
sponsors U سرپرستی کردن اداره کننده تمرین کفیل خرج
sponsoring U سرپرستی کردن اداره کننده تمرین کفیل خرج
sponsor U سرپرستی کردن اداره کننده تمرین کفیل خرج
peripheral U مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
yamen U اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
medical regulator U تنظیم کننده امور بهداشتی مدیر امور بهداشتی
scotland yard U اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است
headquarters U اداره کل اداره مرکزی
personnel U کارمندان مجموعه کارمندان یک اداره اداره کارگزینی
moderators U مدیر
stewards U مدیر
director general U مدیر کل
moderator U مدیر
headmasters U مدیر
administrator U مدیر
gerent U مدیر
directors U مدیر
director U مدیر
headmaster U مدیر
steward U مدیر
administers U :مدیر
superintendents U مدیر
administering U :مدیر
conductor U مدیر
conductors U مدیر
administered U :مدیر
administrators U مدیر
administer U :مدیر
warden U مدیر
General manager . Director general . U مدیر کل
executive U مدیر
directors general U مدیر کل
executives U مدیر
superintendent U مدیر
director generals U مدیر کل
managers U مدیر
manager U مدیر
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
sale manager U مدیر فروش
impresario U مدیر اپرا
manager U مدیر تیم
administrators U مدیر تصفیه
salaried director U مدیر موفف
record manager U مدیر رکورد
impresarios U مدیر اپرا
managers U مدیر تیم
project manager U مدیر پروژه
liquidators U مدیر تصفیه
liquidator U مدیر تصفیه
principal of a school U مدیر اموزشگاه
official liquidator U مدیر تصفیه
personal representative U مدیر ترکه
padrone U مدیر ارباب
official receiver U مدیر تصفیه
principal U رئیس مدیر
personnel manager U مدیر استخدام
principals U رئیس مدیر
micro manager U مدیر ریزکامپیوترها
project manager U مدیر پروژه ها
executive U مدیر اجرائی
executive U مدیر عامل
executives U مدیر اجرائی
executives U مدیر عامل
project manager U مدیر طرحها
program manager U مدیر برنامه ها
operation manager U مدیر عملیات
adminstrator of state U مدیر ترکه
extrepreneur U مدیر متهور
stores manager U مدیر انبارها
extrepreneur U مدیر باتهور
file manager U مدیر فایل
trustee U مدیر تصفیه
trustees U مدیر تصفیه
stage director U مدیر نمایش
general manager U مدیر باشگاه
drop master U مدیر پرش
chief engineer U مدیر ماشین
commissioners U مدیر مسابقات
commissioner U مدیر مسابقات
works superintendent U مدیر کارخانه
stage manager U مدیر نمایش
stage managers U مدیر نمایش
receivers U مدیر تصفیه
helmsman U رل دار مدیر
helmsmen U رل دار مدیر
receiver U مدیر تصفیه
master U مدیر مرشد
mastered U مدیر مرشد
head master U مدیر مدرسه
library manager U مدیر کتابخانه
managing directors U مدیر عامل
sales manager U مدیر فروش
managing director U مدیر عامل
administrator U مدیر تصفیه
item manager U مدیر اقلام
site engineering U مدیر ساختمان
head master U مدیر اموزشگاه
masters U مدیر مرشد
intendant U مدیر مامورمالی
computer center manager U مدیر مرکز کامپیوتر
computer operations manager U مدیر عملیات کامپیوتر
computer center director U مدیر مرکز کامپیوتر
huntsmen U مدیر تازیهای شکاری
chief financial officer [CFO] U مدیر امور مالی
corporate treasurer U مدیر امور مالی
chief clerk of the court U مدیر دفتر دادگاه
master of the court U مدیر دفتر دادگاه
huntsman U مدیر تازیهای شکاری
president of the board [ American E] U مدیر عامل [شرکت]
chief executive officer [CEO] [American E] U مدیر عامل [شرکت]
dp manager U مدیر داده پردازی
manager U مدیر مسابقه بوکس
data base manager U مدیر پایگاه داده
jumpmaster U مدیر پرش چتربازی
maitred'hotel U سرپیشخدمت مدیر مهمانخانه
provisional assignee U مدیر تصفیه موقت
data processing manager U مدیر پردازش داده
proctor U مدیر اجرایی دانشگاه
managers U مدیر مسابقه بوکس
chairman of the board [of directors/managers] U مدیر عامل [شرکت]
adobe type manager U مدیر انواع فونت ادوبی
impresarios U مدیر اماکن تفریحی ونمایشی
impresario U مدیر اماکن تفریحی ونمایشی
presidents U مدیر یا رئیس مسابقه شمشیربازی
president U مدیر یا رئیس مسابقه شمشیربازی
chairmen U مدیر رئیس هیئت مدیره
chairman U مدیر رئیس هیئت مدیره
directors U مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
director U مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
entrepreneur U مدیر یک موسسه اقتصادی بزرگ مقاطعه کار
entrepreneurs U مدیر یک موسسه اقتصادی بزرگ مقاطعه کار
decisions U مجموعه برنامه هایی که به مدیر کمک میکند با استفاده از تصمیمات
decision U مجموعه برنامه هایی که به مدیر کمک میکند با استفاده از تصمیمات
plene administravit U دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
device driver U برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device handler U برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
driver U برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
drivers U برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
real representative U قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
offices U اداره
office U اداره
cutchery U اداره
maladmidistration U سو اداره
cutcherry U اداره
serviced U اداره
helm U اداره
bureaus U اداره
helms U اداره
handling U اداره
managements U اداره
service U اداره
management U اداره
directorate U اداره
directorates U اداره
operation U اداره
bureau U اداره
workplaces U اداره
department U اداره
gestion U اداره
departments U اداره
prefecture U اداره
workplace U اداره
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
helm U اداره کردن
helms U اداره کردن
finance office U اداره دارایی
audit departmant U اداره حسابرسی
aminister U اداره کردن
audit departmant U اداره ممیزی
dipartment of publications U اداره مطبوعات
government office U اداره دولتی
financial a U اداره مالیه
full command U اداره کامل
strategy U فن اداره جنگ
strategies U فن اداره جنگ
customs U اداره گمرک
the relevant office U اداره مسیول
financial agency U اداره مالیه
headquarters U اداره کل شهربانی
financial agency U اداره دارایی
operated U اداره کردن
operate U اداره کردن
Recent search history Forum search
2Some of my translations are missing !
1WHAT IS THE MEANING OF HANANEH
1با مدیر مدرسه حرف میزنم
1confinement factor
1ریاست عمومی اداره خدمات ملکی
1معنی lead lag compensator
4express, overexpression
1بدین وسیله از شما صمیمانه دعوت به عمل می آید، تا در برنامه ی که به مناسبت سپاس گذاری و قدر شناسی از مساعدت های مالی کشور جاپان، که از جانب اداره محلی بامیان برنامه ریزی گردیده است، شرکت ورزیده ممنون
1The generator is maintaining its terminal voltage at 1.0 p.u. under voltage regulator action.
1What is the meaning of chief exacutif
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com